روزی سه نفر یک مهندس مکانیک ، یک ریاضی دان و یک مهندس
رایانه سوار بر خودرو به پیک نیک می رفتند که خودرویشان در جایی خراب شد و
متوقف شدند.
مهندس مکانیک گفت: «بهتر است بروم درب موتور را بزنم بالا و
نگاهی به موتور بکنم شاید بتوانم کاری بکنم.»
ریاضی دان گفت: «حدود یک کیلومتر مانده به اینجا یک پمپ بنزین دیدم . بهتر
است برگردیم به همان نقطه و دوباره این مسیر را بیابیم تا ببینیم علت
خرابی ماشین چه بوده است!»
و مهندس رایانه
گفت: «احتیاج به این کارها نیست. بهتر است همگی پیاده شویم و دوباره سوار
شویم و درها را باز و بسته کنیم و ماشین را روشن کنیم و برویم!»